1. وضعیت امام غائب(عج)
آیت الله العظمی بهجت چونان سایر عالمان شیعی، امام را بزرگ ترین آیت حق، «آینه ای که تمام عالم را نشان می دهد»1، «ولیّ نعمت ها و مجرای رساندن فیض به ما»2 دانسته، دربارة امام عصر(ع) می فرمایند: «اهل بیت همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر کدام متوسل شود از دیگری جواب می گیرد. البته مصالحی در کار است همچنان که حضرت رسول(ص) در پاسخ حاجات درخواست شده از ایشان، به حضرت امیر(ع) و آن حضرت به امام حسن(ع) تا امام زمان(ع) حواله داده اند. زیرا مجری امور در این زمان آن حضرت است؛3 نه فقط به لحاظ ظاهری بلکه به لحاظ ولایت باطنی نیز «نزدیک ترین ائمه به ما حضرت حجت(عج) می باشد».4 آیت الله بهجت به رغم اینکه آن حضرت را مالک کرة زمین و واسطة همة ارزاق و خیرات به ما دانسته ، اما دربارة وضعیت ایشان چنین می گوید: «چه مصائبی بر امام زمان(عج) ـ که مالک همة کرة زمین است و تمام امور به دست او انجام می گیرد ـ وارد می شود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از این مطلب غافل ایم و توجّهی نداریم.»5 همچنین در جایی دیگر از دست بسته بودن امام سخن می گوید. و مثال او را مثال ناقة صالح می خوانند. «ما از غم خوار، هادی، حامی و ناصر خود قدردانی و شکرگزاری نمی کنیم و واسطة خیر را پی می کنیم که: «فعقروها».6
پس به عکس آنچه برخی عوام تصور دارند، امام غائب، فارغ از ما، در نعمت و سرور و در باغی خوش آب و هوا منزل ندارد بلکه در صبری جان کاه روزگار می گذراند. حضرت غائب(عج) عجب صبری دارد با اینکه از تمام آنچه که ما می دانیم و نمی دانیم اطلاع دارد و از همة امور و مشکلات و گرفتاری های ما باخبر است...7. خدا عجب صبری به ولی عصر(ع) داده که هزار سال است می بیند بر سر مسلمانان چه بلاهایی می آید و چه بلاهایی خود مسلمانان بر سر هم می آورند، و همه را تحمل می کند.8
2. وضعیت مأمومان در غیبت
از نظر آیت الله بهجت، همه شیعیان فرزندان فاطمه(س)اند9 اما این مأمومین امام غائب دارای دو وضعیت اند: وضعیت بالقوه آنها که همان دارایی ها و امکانات آنهاست. در کلمات ایشان دو چیز گنج و کنز عالی است:
الف ـ میراث علمی ائمه اطهار(ع) : ایشان در معرفی این گنجینة مهم می فرماید: «این همه ودایع، کتب، مخازن علم، روایات، و ادعیه در اختیار ما گذاشته اند به گونه ای که اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد، یا صدایش را از نوار گوش دهد، یا در خدمتش باشد تا مطالب آنان را استماع کند ـ نه اینکه خود در محضر آنان صحبت کند ـ بهتر از اینها را پیدا نمی کند. همه چیز در دسترس ما است ولی حالمان مانند حال کسانی است که هیچ ندارند.»10
ب ـ استمرار فیض امام(ع): گنج دیگر شیعیان، داشتن امام حیّ و استمرار فیض او است که به لحاظ عملی هم اکنون هم شیعیان می توانند از او بهره ببرند. آیت الله بهجت در پاسخ به سؤالی که از ایشان شده بود: چرا ما باید از عترت محروم باشیم؟ پاسخ دادند: «چه کسی گفته از فیوضات آنان محروم ایم؟ ما به اختیار محروم ایم! همچنین: «نور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئه بالنهار» منتها دنبال کردن و طلب می خواهد. در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبان و شیعیان اش زیاد دیده شده است باب لقاء و حضور کاملاً مسدود نیست، بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد.»11
در نظر ایشان اساساً امام(ع) از نظر ظالمان محجوب است نه عارفان: حضرت از اعین الظالمین محجوب است: «المحجوب عن اعین الظالمین» اما کسانی که نه ظالم اند، نه رفیق ظالم و نه با ظالمان معاشر، آن حضرت از دید آنان محجوب نیستند».12
اما این وضعیت بالقوه شیعه و امکانات اوست. وضعیت بالفعل و موجود مأمومین در نظر ایشان پست و ناچیز است: «مسلمانان زعیمی ندارند که در زیر لواء و پرچم او قرار گیرند زیرا سنّیان که اصلاً قائل به زعیم و امام نیستند و شیعه هر چند اعتقاد به امام دارد ولی در عمل و وضعیت مانند سنّیان هستند و با آن فرقی ندارند!»13
در واقع یک تشیع اسمی است. از این رو انذار می دهند: «اگر امام زمان هم بیاید با او همان معامله را می کنیم که با آبای طاهرینش کردیم! آیا می شود امام زمان(ع) چهار صد میلیون [تعداد شیعیان] یاور داشته باشد و ظهور نکند؟14
اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بندگانی هستند که علم و صوابشان مُطَّرِد است یعنی با داشتن مقام عصمت، نه خطا می کنند و نه خطیئه و امام زمان(عج) عین الله الناظرة و اذنه السامعه و لسانه الناطق و یده الباسطة (چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادة خداوند) است و از اقوال، افعال، افکار و نیّات ما اطلاع دارد، مع ذلک گویا ما ائمه و به خصوص امام زمان(عج) را حاضر و ناظر نمی دانیم بلکه گویا مانند عامّه اصلاً زنده نمی دانیم و به کلّی از آن حضرت غافل هستیم.»15
یعنی با وجود در اختیار داشتن میراث علمی آنها مثل کسانی هستیم که هیچ ندارند و نسبت به فیوضات معنوی آنها نیز مثل کسانی هستیم که اصلاً امام را متولد شده نمی دانند!
3. اسباب غیبت امام(ع)
نکتة در خور توجّه در کلمات ایشان این است که ایشان چنین غیبتی را بی سابقه می دانند: « امیدوارم خداوند برای یک مشت شیعة مظلوم، صاحبشان را برساند. زیرا در عالم چنین سابقه ای نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد! چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امّت های گذشته غیبت مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقت نامعلوم غیرمقدّر اتفاق نیفتاده است.»16
بر این اساس از آنچه گذشت می توان حدس زد عامل اصلی غیبت نزد ایشان چیست؟
آیت الله بهجت، اصلی ترین مسبّب غیبت را خود مردم می بینند؛ گذشتگان به نوعی و موجودین به نوعی دیگر؛ «سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمی رسد وگرنه در میان ما بیاید و حاضر شود چه کسی او را می کشد؟ آیا جنّیان آن حضرت را می کشند یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش در طول تاریخ ائمه امتحان خود را پس داده ایم که آیا از امام تحفّظ و اطاعت می کنیم و یا اینکه او را به قتل می رسانیم؟!»17
ایشان از عدم قدردانی و شکرگذاری مردم نسبت به غم خوار، هادی، حامی و ناصر خویش، و حتی بدتر از آن اینکه برخی آلت دست دشمنان امام هم می شوند، گله می کنند: « با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟ و هر کاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! همة ادوات و ابزار را از خود او می گیریم و به نفع دشمنان به کار می گیریم و آلت دست کفار و اجانب می شویم و به آنان کمک می کنیم!»18
4. اسباب ظهور امام(ع)
آسیب اصلی در نظرگاه آیت الله بهجت، آسیب رابطة امام و مأموم است. از این رو راه حلّ محوری ایشان اصلاح این رابطه و تعمیق آن است. تصریح می کنند: «تا رابطة ما با ولیّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوی نشود کار ما درست نخواهد شد.»
اما قوی شدن این رابطه چگونه است؟ ایشان در این باره رویکرد اخلاقی خویش را بیشتر آشکار کرده، ادامه می دهند: «قوت رابطة ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آیا واقعاً تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست می شود؟»19
لذا اصلاح نفس، تحکیم ایمان و تطبیق عقیده و عمل بر عقیده و عمل امام(ع) در بیانات ایشان از درخشش و تأکید خاصی برخوردار است.
«ما می خواهیم هر کاری دلمان می خواهد بکنیم؛ به نزدیکان مان به دوستان مان هر کاری می خواهیم بکنیم اما دیگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائه ای بکنند. ما اگر به راه بودیم و در راه می رفتیم چه کسی امیرالمؤمنین(ع) را می کشت؟ چه کسی امام حسین(ع) را می کشت؟ چه کسی همین امام حیّ حاضر را که هزار سال است از دیده ها غائب است مغلو ل الیدین (دست بسته) می کرد؟20
برای مؤمنان، تثبیت در دین و ایمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم تر است.»21
این راه حلّ محوری از سوی ایشان مبتنی بر تحلیلی است که از وضعیت موجود شیعیان و دشمنان دارد. «ما که قدرت دفاع در برابر قدرت های بزرگ دنیا را ـ که برای ما با هم هم دست شده اند ـ نداریم و نمی توانیم به صورت ظاهر با آنان بجنگیم. چرا دست از وظیفه خود برمی داریم؟! وظیفة فعلی ما با این همه ابتلائات و آتش هایی که برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصیة دیگران به دعاست.»22
توسل و دعا که شاخصی برای به سازی رابطه مأمومین و امام خویش است، در بیان آیت الله بهجت جایگاهی خاص و ویژه دارد. اما نباید گمان کرد که تنها وظیفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه می دانند. ایشان برای تحقق راه حل محوری ای که اشاره شد هم راه کارهای اجتماعی ارائه می کنند و هم راه کارهای فردی.
الف) راه کارهای اجتماعی
آیت الله بهجت از یک سو، بندگی و اطاعت را موجب تصحیح رابطه با امام و مسبّب همة کمالات دانسته، از سوی دیگر مانع جدی در این امر را اجانب و کفّار می دانند:
چه می شد به واسطة بندگی خدا، روابط ما با آن آقا (حجت بن الحسن(عج)) محفوظ می ماند؟ دیگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصریم و نخواستیم اتصال میان ما و آن حضرت محفوظ باشد.23
در دیدگاه ایشان اصلی ترین نقشة کفار، ضربه زدن به آن رابطة اصیل و دور کردن مسلمین از ثقلین است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند. انبیا آمده اند که ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند ولی کفّار به ما می گویند: دین را کنار بگذارید تا ما به شما دنیا دهیم و وسایل راحتی ظاهری ـ نه راحتی درونی ـ شما را فراهم کنیم! البته این سخن هم دروغ است، زیرا اگر آنان برای ما راحتی دنیا را می خواهند پس چرا این همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشة کفار این بوده و هست که قرآن را از دست مسلمانان بگیرند و روحانیت را از منابع دینی و معنویات و سرچشمه های معارف ـ یعنی قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا این دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروت های مسلمانان باز شود. ولو به اینکه کسانی را در رأس قرار دهند که طبق مرام آنان کتاب و سنت را توجیه کنند و دیگران نابود، منزوی یا کشته شوند: ای کاش می دیدیم که گرگ ها به ما هجوم آورده اند و ما را می خورند!24
در پی این درک خاص است که راه کار اصلی اجتماعی ایشان برای تأمین آن مقصود، توصیه به عدم اختلاط با کفار است؛ هم اختلاط سیاسی ـ اقتصادی و هم اختلاط فرهنگی ـ فکری.
در ادامه سخن پیشین ایشان بیان می نماید:
با این وضع چه باید کرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الکافرین اولیاء
(کافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگیرید).
گوش نکردیم! حالا با این اوضاع و گرفتاری و بلاها که بر سر ما مسلمانان می آید چه باید بکنیم؟ اگر تکلیف خود را بدانیم که چه باید بکنیم و به آنچه فهمیدیم عمل بکنیم از جهت علم به وظیفه فردای قیامت راحت ایم.25
اختلاط ما با کفار آخرش به همین جا می کشد؛ یعنی ابتدا از مسلمانان پذیرایی می کنند، به آنان احترام می گذارند، آنان را به بلاد خود دعوت می کنند و در تجارت و معاملات بازرگانی خود داخل می کنند، وقتی رؤسا و سیاست مداران مسلمان مست پول و غیر پول شدند مسلمانان حاضر می شوند امتیازاتی بدهند تا آنان بر بلاد اسلامی حکومت کنند. بدین ترتیب اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسان تر می سازد. آیا اگر مثلاً کفار بر نفت ایران حکومت کردند، می شود که نتوانند بر ایران و ملت ایران حکومت کنند؟ و مالک الرّقاب ممالک اسلامی و مسلمانان نشوند؟26
در این بیانات مشکل اصلی صدمه زننده به رابطة قوی با امام زمان(ع)، غرب زدگی مسلمانان دانسته شده است. لذا این مرجع عالیقدر شیعه، غیر از منع سیاست هایی که به حاکمیت سیاسی غرب بر مسلمین بینجامد به راه کارهایی اشاره می فرمایند که شیعیان را از تهاجم فرهنگی غرب و جدا شدن آنها از امام خویش نجات دهد:
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
1. رخشاد، محمدحسین، 600 نکته در محضر آیت الله العظمی بهجت، ص 8.
2. همان، ص 1.
3. همان، ص 174.
4. ساعی، سید مهدی، به سوی محبوب، 55.
5. رخشاد، همان، ص 188.
6. همان، ص 1.
7. همان، ص 210.
8. همان، 104.
9. همان، ص 2.
10. همان، ص 78.
11. همان، ص 247.
12. دلاور، مسعود، فیضی ورای سکوت، ص 30.
13. امیدیان، محمدتقی، امام زمان(ع) در کلام آیت الله بهجت، ص 56.
14. رخشاد، همان، ص 1.
15. همان، ص 2.
16. همان، ص 173.
17. همان، ص 91.
18. امیدیان، همان، ص 37.
19. دلاور، همان، ص 61.
20. همان، ص 61.
21. رخشاد، همان، ص 366.
22. همان، ص 290.
23. همان، ص 305.
24. همان، ص 189.
25. همان.
26. همان، ص 32.
منبع ما:http://emamzamanemamasr.blogfa.com/