دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت و گفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد هر چی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو [تا] خودم ازت شمارتو بگیرم با هم دوست شیم.پسر گفت شرمنده نمیتونم، من صاحب دارم. دختره که از حسودی داشت میترکید گفت: خوش به حالش که با آدم باوفای مثل تو دوسته.
هیچ داری از دل مهدی خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم است،
من بمیرم،
سر به زانوی غم است،
شیعیان!
مهدی غریب و بی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است،
شیعیان!
بس نیست غفلت هایمان؟
غربت وتنهایی مولایمان؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،
غافل از مهدی زهرا گشته ایم
بسیار عالی و حرف دل بود