وبلاگ مهدوی مهدی جانان (عج)

وبلاگ مهدوی مهدی جانان (عج)

تقدیم به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان روحی و ارواح العالمین له الفداء
وبلاگ مهدوی مهدی جانان (عج)

وبلاگ مهدوی مهدی جانان (عج)

تقدیم به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان روحی و ارواح العالمین له الفداء

ای سایه بان دل های سوخته

ای سایبان دل‌های سوخته! و ای انتظار اشک‌های به هم دوخته!

به او می‌گویم چه زیبا مولا علی(علیه‌السلام) فرمود: «الانتظار أشد من الموت: انتظار، جانکاه‌تر از مرگ است.»

ای عدل منتظر و ای حاضر ناظر! چشم‌ها به تو دوخته شده و منتظران حقیقت همچون شمعی تا صبح ظهور در غم هجرانت می‌سوزند. چه سخت و گران است بر من اینکه ببینم همه خلق را، و تو را نبینم. «عزیز علیّ أن أری الخلق و لا تری.» هر آدینه که می‌رسد، دل بهانه تو را می‌گیرد و ما لب‌ها را با «ندبه» و «کمیل» متبرک کرده و رو به دریای انتظار، به انتظار طلوع آفتاب می‌نشینیم. 

ای سایبان دل‌های سوخته! و ای انتظار اشک‌های به هم دوخته! عاشقانت هر جمعه دیدگان خود را با اشک می‌آرایند و دلشان را نذر تو می‌کنند. هر صبح با مولایشان تجدید میثاق می‌کنند. کاروان دل را به غروب می‌برند، زبان را به ذکر فرج مشغول می‌دارند و بر سجاده انتظار نشسته و انتظار بر دوش می‌کشند، تا شاید دعایشان مستجاب شود و معشوق گوشه چشمی به آنها کند.

ای تجدید کننده احکام تعطیل شده! و ای طلب کننده خون شهید کربلا! کجا هستی؟

 ای ساقی فرج! چشم‌ها آنقدر در فراق تو اشک ریخته و انتظار کشیده، دست‌ها آنقدر طلب نور کرده و خالی مانده، دوش‌ها آنقدر تازیانه سنگین اهانت را بر پیکره باورهای دینی تحمل کرده که دگر توان از کف داده. مولای من! کجا هستی که دوستانت را عزت بخشی و دشمنانت را ذلیل و خوار کنی: «این معز الاولیاء ومذل الاعداء» “

بیا و دیدگان را با ظهورت مزین کن و دریای محبت را بر دل مشتاقان جاری کن. ای چشمه عدالت! طولانی بودن انتظارت ما را به خطا کشانده است. دیگر عصر جمعه دل‌ها نمی‌گیرد. چشمها نگاهشان را به رایگان می‌فروشند. بازار معامله پایاپای قلب‌های سکه‌ای، در برابر قلب‌های سپید بسیار داغ است.

چقدر مردم بر گردنشان قلب‌های سکه‌ای آویزان کرده‌اند؟ ای کاش می‌دانستم در کدامین سرزمین قرار داری: «لیت شعری. این استقرت بک النوی، بل أی ارض تقلک او ثری.» ای بلندای نیکی! دوست دارم هر آدینه که می‌رسد، ندبه‌های زائرانت را دانه دانه در جام جمع کنم و از آن قلب بلوری بسازم و هنگام ظهورت با قلبی بلوری به استقبالت بیایم. مولای من! کی می‌شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم و کی می‌شود که این گفته مصداق پیدا کند که: «متی ترانا و نراک.»

هر جمعه دوباره سلام، دوباره ندبه، دوباره حسرت و آه، انتظار، غروب، ‌غریبی. دوباره زخم کهنه جدائیم عود می‌کند. امانم بریده است. خصمان درونی و بیرونی، روحم را در زنجیر غفلت به بند کشیده‌اند. برای درمان دردم راه را به خطا رفته‌ام. مرا دریاب یا صاحب‌الزمان! ای تمام آرزوی من! ای غائب غیبت‌نشین! توان سخن گفتن را از دست داده‌ام. از این غروب بی‌طلوع به ستوه آمده‌ام. ای مهربان! به معصیت و ناسپاسیم اعتراف می‌کنم.

دستان ناامیدم را که در بند شیطان است، امید بخش و افق فکرم را به سمت عرفان و معرفت جهت ده. نادم و پشیمانم و با کوله‌باری از دلتنگی زمانه که پشتم را خم کرده سر تعظیم فرود می‌آورم و ادای احترام می‌کنم. ای با شکوه! ای هستی شیعه! فریاد بی‌‌کسی‌هایم را بشنو. قلب شکسته‌ام را درمان کن، اگر چه بارها عهدشکنی کرده‌ام، اگر چه در کلاس درس تو همیشه غائب بوده‌ام، اگرچه پشت به اقیانوس محبتت کرده‌ام، حال همچو برگ خزانی که اسیر زمستان سرد و تاریک شده، با دستان خالی و پشتی خمیده در محضرت زانوی ادب خم کرده و به انتظار پاسخ در سکوتی مبهم به سر می‌برم تا اینکه جوابم را بدهی و باران رحمتت را بر قلب محزونم بباری.


منبع ما:http://gaem-313.blogfa.com/ - (با اندکی تصحیح)

نظرات 1 + ارسال نظر
سیده سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 23:31

عاشق که شدی خطا نباید بکنی

حتی به خودت جفا نباید بکنی


حالا که شدی چشم به راه مهدی عج

جز بر فرجش دعا نباید بکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد