در مقابل اکثر علمای اهل سنت که برخی به متواتر بودن و برخی به متواتر بودن و برخی به صحیح یا حسن بودن روایات مهدویت، تصریح کردهاند (ر.ک: شناسه 1039 در مخزن پرسش پورتال جامع مهدویت) برخی از علمای اهل سنت، درصدد انکار و توجیه روایات این باب برآمده تا این موضوع مهم را در جامعه لوث کنند؛ مثلا:
۱. ابنخلدون؛ او گرچه موضوع مهدویت را مشهور بین اهل اسلام در گذر زمانها میداند، ولی با تمسک به قاعده «جرح، مقدم بر تعدیل است»[1] درصدد ابطال روایات مهدویت برآمده است.[2]
۲. محمد ابوزهره؛ او نیز خط ابنخلدون را ادامه داده و میگوید: علمای اهل سنت در سندهای این احادیث، خدشه کردهاند و لذا این عقیده را نزد اهل سنت ثابت نمیداند.[3]
۳. سعد محمدحسن از شیوخ الازهر؛ او نیز بهدنبال نقادین احادیث مهدویت رفته و حرفهای آنها را تکرار میکند.[4]
۴. محمدفرید وجدی؛ او میگوید: «بسیاری از امامان حدیث، احادیث مهدویت را تضعیف نمودهاند».[5]
۵. احمدامین مصری؛ او نیز به کلام ابنخلدون رضایت داده است.[6]
۶. شیخ جبهان؛ او نیز ازجمله کسانی است که گمان کرده احادیث مهدویت، همگی باطل است.[7]
۷. شیخ سائح لیبیایی؛ او نیز ازجمله کسانی است که احادیث مهدویت را نقد کرده است.[8]
پاسخ اجمالی به ابن خلدون و مقلدان او:
از آنجا که تکیهگاه کلام عموم مخالفین احادیث مهدویت، ابنخلدون است، لذا در نقد کلمات آنها، به نقد کلام ابنخلدون بهصورت اجمالی، بسنده میکنیم:
۱. ابنخلدون هنگام نقد احادیث مهدویت، تنها به برخی از روایات میپردازد، درحالیکه روایات دیگری وجود دارد که از صحّت سند برخوردار است. لذا دکتر بستوی ۴۶ روایت را با سند صحیح یا حسن، در زمینه مهدویت در کتاب خود آورده است.[9]
۲. او تنها اسامی برخی از صحابه را نقل کرده که احادیث مهدویت را نقل کردهاند، درحالیکه بیش از اینهاست و لذا شیخ عبدالمحسنبنحمدالعباد اسامی ۲۶ نفر از صحابه را که ناقل احادیث مهدویتاند نقل کرده است.[10]
۳. همو میگوید: «ابنخلدون شخصی مورخ است نه رجالی و لذا به تضعیفات او توجهی نمیشود».[11]
۴. اینکه ابنخلدون جرح را مقدم بر تعدیل میداند، نزد اهل سنت عمومیت ندارد؛ زیرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است، برخی با کوچکترین جهت، راوی را جرح میکنند؛ لذا متخصصان فن، شرط کردهاند که علت جرح باید تفسیر شود که به چه جهتی بوده است. ازجمله کسانیکه این قاعده را قبول ندارند ابنحجر عسقلانی، قاضی سبکی، خطیب بغدادی، نووی، سخاوی، سیوطی و سندی است.
دکتر عبدالحکیم بستوی میگوید: «حتی درصورتیکه جرح در راوی به اثبات برسد، هر جرحی روایت را از اعتبار ساقط نمیکند، بلکه برخی از جرحها است که شدید بوده و مستلزم ترک روایت است و برخی تا این حد نیست، بلکه راوی متصف به جرح با غیر خود از کسانیکه دارای اعتبارند تقویت شده و روایتش قابل احتجاج است».[12]
۵. ابنخلدون احادیث را احصا نکرده و نمیداند که از حد تواتر گذشته است و لذا احتیاج به بررسی سندی ندارد.
6. ابن خلدون تنها نوزده حدیث از مجموع 23 حدیث باب مهدویت را تضعیف کرده و این تمام روایاتی است که وی بررسی و نقد کرده است. او تنها از هفت نفر نام برده که احادیث «المهدی علیهالسلام» را روایت کردهاند؛ یعنی ترمذی، ابوداوود، بزاز، ابن ماجد حاکم، طبرانی و ابوعلی موصلی. (13)
به همین دلیل ابن خلدون مورد مواخذه شدید قرار گرفت و ابوالفیض، کتاب «ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» را در رد او نوشت. علاوه بر این، خود ابن خلدون چهار حدیث زیر را صحیح میداند: 1. روایت حاکم از طریق عون اعرابی، ازابوصدیق ناجی، از ابوسعید خدری؛ 2. روایت حاکم از طریق سلیمان بن عبید، از ابوصدیق ناجی از ابو سعید خدری (ابن خلدون درباره اش میگوید: اسنادش صحیح است)؛ 3. روایت حاکم از حضرت علی علیهالسلام درباره ظهور مهدی علیهالسلام (ابن خلدون اسناد آن را صحیح میشمارد)؛ 4. روایت ابوداوود سجستانی، از صالحبنخلیل، از امسلمه (ابن خلدون دربارهاش میگوید: دارای رجال صحیحی است که غیر موثق و مجهول در میان آنان به چشم نمیخورد). [14]
پینوشتها:
۱. مقصود از این قاعده این است که تضعیف راوی مقدم بر توثیق آن است.
۲. تاریخ ابنخلدون، ج۱، صص۳۲۲ـ۳۱۱.
۳. الامام الصادق، ص۲۳۹.
۴. المهدیة فی الاسلام، ص۶۹.
۵. دائرةالمعارف قرن عشرین، ج۱۰، ص۴۸۱.
۶. المهدی و المهدیة، ص۱۰۸.
۷. تبدید الظلام، ص۴۷۹ و ۴۸۰.
۸. تراثنا و موازین النقد، ص۱۸۷.
۹. المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحة.
۱۰. عقیدة اهل السنة و الأثر فی المهدی المنتظر، ص۱۲۸.
۱۱. همان.
۱۲. المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحة، صص۳۶۵ـ۳۶۴.
13. تاریخ ابن خلدون، ج1 فصل 52، ص555.
14. برای توضیح بیشتر ر.ک: المهدیالمنتظرفیالفکرالاسلامی و کتاب در انتظار ققنوس.
منبع ما:http://www.noorportal.net/