در لغت عرب مولا و عبد دو معنای مقابل و لازم و ملزوم یکدیگرند و با استفاده از هم معنا می شوند . مانند هنگامی که بخواهیم رابطهی پدری و فرزندی را معنا کنیم – که قاعدتاً برای تبیین معنای هر یک باید از دیگری کمک گرفت - مولا کسی است که خواستهاش برخواست و میل غلام پیشی بگیرد و مقدم باشد . مولویت ، یعنی « آقایی کردن» برای عبد و بندهای که دست به خدمت مولای خویش است.
بنابراین وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از مردم بر ولایت و سرپرستی و مولویت ائمه علیهم السلام پیمان گرفتهاند ، در حقیقت آنها را ملزم داشتهاند که عبد ائمه علیهم السلام باشند.
امام ، بالله مولای ماست
باید توجه داشت که مفهوم عبد در مقابل خداوند و ائمه علیهم السلام با هم تفاوتی ماهوی دارد خداوند سرپرست ماست ، اما سرپرست مستقل .
ولی و صاحب اختیار ماست ، اما این ولایت واین حق سلطه و استیلا را کسی به او نداده است . بلکه مستقیماً و ذاتاً این موقعیت را داراست . اما خداوند متعال میتوان این مقام را به عدهای از مخلوقات خود بدهد و برای آنها چنین جایگاهی در نظر بگیرد و ولایت و سروری و آقایی آنها را بر سایر مخلوقات مسلم بداند . اینگونه ائمه علیهم السلام به واسطهی قرارداد خدا و به دنبال خواست او ولی و مولای سایر مخلوقات خواهند بود و به اصطلاح این موقعیت را « بالله » دارا میشوند .
در زیارت سیدالشهداء علیه السلام میخوانیم :
السلام علیک یا بن أمیرالمومنین عبدک و ابن عبدک و ابن امتک المقر بالرق ... قصد حرمک واستجار بمشهدک (1)
سلام بر تو ای پسر امیرمؤمنان ! غلام تو و پسر غلامت و کنیزت در حالی که اقرار کننده به غلامی توست .. قصد حرمت را کرده است و مجاور محل شهادت تو شده .
رقیت ،ظهور دیگر عبودیت
در این فراز شریف ، از عبودیت و بندگی با تعبیر« رقّیّت» نام برده شده است .رقّیّت به مفهوم غلامی است و به کسی گفته می شود که مالکی دارد ، مالک سرور اوست و بر غلام ولایت دارد . به این ترتیب مولی بر عبد خود و مالک بر مملوک خود سلطنت و ولایت ، حق امر و نهی و برتری و غلبه پیدا میکند .
خدا که مالک حقیقی همهی مخلوقات است ، این حق را به ائمه علیهم السلام نیز اعطا کرده است و چون مالک ، حق ولایت و آقایی و فرمانبری بر مملوک خود دارد ، بنابراین ائمه علیهم السلام به واسطهی خدا ولی مومنین هستند .
خداوند متعال مالکیت و ولایت را به پیامبر ، امیرالمومنین و سایر ائمه صلوات الله علیهم عطا کرده و قلمروی آن را در تمامی امور قرار داده است . بنابراین مومنان در عین حال که ائمه را نمیپرستند و آنان را ولی مستقل نمیدانند ، به اطاعت کامل و بدون قید و شرط آنان اعتقاد دارند و آن را اعطا و فضل الهی در حق موالیان خود میدانند .
مولای ما کیست؟
امروز مولای ما کیست و چه کسی صاحب و مالک ماست و کیست که بر ما حق آقایی دارد و ما به پذیرش ولایتش ملزمیم ؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبهی غدیر او را اینگونه معرفی می کنند :
ألا إن خاتم الائمه منا القائم المهدی
بدانید آخرین امامان از ما قیام کنندهی مهدی است .
ألا إنه قد بشر به من سلف من القرون بین یدیه
اوست که پیشینیان از قرنهای گذشته به او بشارت دادهاند .
ألا إنه الباقی حجه و لاحجه بعده ولا حق إلا معه و لانور إلا عنده
اوست که به عنوان حجت باقی میماند و بعد از او حجتی نیست ، هیچ حقی نیست مگر همراه او ، و هیچ نوری نیست مگر نزد او .
ألا و إنه ولی الله فی أرضه و حکمه فی خلقه و امینه فی سره و علانیته (2)
بدانید که اوست ولی خدا در زمین و حکم کنندهی او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش .
او همان امام زمان دوست داشتنی ماست که امروز به یمن نفسهایش زندهایم و به برکت لطفش رزق و روزیمان میدهند . او همان امام زمانی است که نعمتی به عظمت او و منتی به سنگینی او به احدی عطا نشده ، او همان « آب رحیم » ، همان پدر مهرورز است .همان صاحب اختیاری که از ما به خودمان مهربانتر است و صلاحمان را نیکوتر میشناسد و بیش از خود ما دلشوره و نگرانی ما را دارد . اینگونه ، سروری و مالکیت او و غلامی و رقیت ما رابطهای تکلف آور و زحمت خیز و از سر اجبار و اکراه نیست . پدر اختیار دارد برای فرزندش تصمیم بگیرد ، به او امر و نهی کند ، به او مسئولیتی بدهد و از او اطاعت طلب کند . اما در عین حال به کودکش عشق می ورزد و حواسش تماماً به اوست . زحمت او را میکشد، پای فرزندش پیر می شود و عمر و هزینه و امکانات میگذارد . پس من و تو بردهی ائمه نیستیم که خادم و غلام هستیم و این بندگی و عبودیت را با دل و جان خریدهایم و عاشقانه پذیرفتهایم.
مراتب اقرار به مولویت
اقرار به مولویت امام علیه السلام و عمل به لوازم آن ، دارای مراتب و پلههای مختلفی است که با ایمان شخص رابطه ای مستقیم دارد . یعنی هر چه ایمان فرد کاملتر وافزونتر باشد ، این مراتب والاتر خواهند بود . نخستین قدم این است که بنده برای مولایش حق امر ونهی قائل باشد .
یعنی اطاعت او را واجب بداند و برای او موقعیت فرمانبرداری در نظر بگیرد و خود را در جایگاه فرمانبری قرار دهد . از آنجا که امام عصر علیه السلام ولی الله است ، این حق را از جانب خداوند دارد و اقرار به این ولایت ، نخستین پلهی ایمان آدمی را تشکیل میدهد .
مرتبهی دوم این است که عبد در هر امری به جهت حرکت مولایش نظر کند و در هر راه که میرود به رد پای مولایش بسنجد و قلب و زبان و روح و بیانش را به سمت و سوی سرورش سوق دهد .
اما مرتبهی بالاترین و مقام برتری را کسی دارد که مالکیت صاحب الزمان علیه السلام را به تمامی درک کرده است . اینگونه فردی هر چه دارد از برای مولایش میداند و تمام داراییش را در حقیقت ملک آقایش میشمرد و از همهی آنها به نفع ولی نعمتش بهره می گیرد .
اگر من و تو خشنودی حضرتش را بر میل خود ترجیح دهیم و در فضای فکرمان رضای او را ملاک عمل کنیم و از امکاناتمان جز در راه مطلوب او استفاده ننماییم ،مقدمهی این درجه را فراهم کردهایم و زمینهساز نیل به این هدف گشتهایم .
پی نوشتها :
(1)بحارالانوار ، ج 101 ، ص 199.
(2)اسرار غدیر ، ص 126 ، 127 و 160.
منبع:http://www.ashoora.ir/