بادها مى وزند. باران ها فرو مى ریزند. آدینه ها مى آیند و سترون مى روند و خاطره دردى عمیق را بر ذهن ها جاى مى گذارند.
به ساحت مقدس تو مى گریزیم؛ اگر سرانجاممان تقدیر قوم موسى باشد
به تو پناه مى بریم اى خداوندگار؛ اگر در دلیل نیامدنش سهیم باشیم...
کسى چه مى داند، شماره زخم هایى را که بر قلب او کاشته ایم؟
خدایا! تو یارى کن
بگذار کویرهاى سوخته، طعم خوش سلسبیل را بفهمند...
بگذار آسمان از گذشته هاى دور مکدر، به آینده هاى آبى و آرام دل خوش کند
بگذار سرشاخه هاى مرگ آلود، زندگى را در آوندهاى خود حس کنند...
خداوندگارا!
این دورى تلخ را ورق بزن؛ این آشوب و کشمکش این روزهاى انباشته از غم و غربت را ختم به خیر کن
تقصیر از ماست، تو بى تقصیرى...
از خودمان باید بپرسیم که چرا مانع پرتوافشانى خورشیدیم
از خودمان باید بپرسیم که چرا نیاز به تو را درک نمى کنیم؟
تو بى تقصیرى و تقصیرها از ماست، ما را ببخش که بوى گناه، تمام وجودمان را گرفته...
ما را ببخش که آمدنت را به تأخیر انداخته ایم...
ما را ببخش... ما را ببخش...
رقیه ندیری
منبع: صلحاء
منبع:http://sedgh.ir/