بدون تردید دعا کردن برای حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، نصرت و یاری اوست، چون یکی از انواع نصرت یاریکردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت یکی از اقسام یاری کردن به زبان است قرآن مجید می فرماید:
و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها (1)
و هرگاه محبت و ستایش شدید به بهتر یا نظیر آن جواب دهید.
در تفسیر علی ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه می گوید: سلام و کارهای نیک دیگر. (2)
جمعی از اهالی اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابو جعفر محمد بن علویه نقل کردند که: شخصی به نامعبدالرحمن در اصفهان ساکن بود که شیعه بود. از او پرسیدند: چرا به امامت حضرت امام علی النقی، علیه السلام، معتقدشدی؟ گفت: چیزی دیدم که سبب اعتقاد محکم من شد.
من مردی فقیر بودم و زبان و جرات داشتم، در یکی از سالها اهل اصفهان مرا از شهر بیرون کردند. من با جمعی دیگربرای شکایت به دربار متوکل رفتیم، در حالی که در دربار بودیم دستور از او صادر شد، که علی بن محمد بن الرضا،علیه السلام، را حاضر کنند. به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردیعلویست که رافضیان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنین می دانم، که متوکل او را برای کشتن حاضر می کند وگفتم: از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم چگونه شخصی است.
گوید: پس آن مرد سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ایستاده به او نگاه می کردند هنگامی که اورا دیدم محبتش در دلم جا گرفت. شروع کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نماید، او دربین مردم پیش می آمد و به کاکل اسبش نگاه می کرد نه به چپ نظر می کرد و نه به راست. من در دل دعایم را تکرارمی کردم. هنگامی که به کنارم رسید صورتش را به سویم گردانید. سپس فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کند و عمرترا طولانی نماید و مال و فرزندت را زیاد سازد. از هیبت و عظمت او به خود لرزیدم و درمیان رفقایم رفتم و پرسیدند چهشد؟ گفتم، خیر است و به هیچ کس نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان برگشتم، خداوند به برکت دعای او راههایی ازمال دنیا به من گشود به طوری که امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه ام دارم غیر از اموالی که خارج از خانهدارم. و صاحب ده فرزند شدم و هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد، من به امامت آن بزرگوار قائلم که آنچه در دلم بوددانست و خداوند دعایش را درباره ام مستجاب کرد. (3)
ای دوستان امام زمان، علیه السلام، خوب در این روایت بنگرید که چگونه یک انسانی که اهل ایمان نبود به خاطر یک دعابرای حضرت هادی، علیه السلام، و دعای آن امام همام در حقش صاحب ثروت و عزت و ایمان و تقوی گردید. اگر ما که ازشیعیان و دوستان حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، هستیم برای آن بزرگوار دعا کنیم و متقابلا حضرت ما را دعابفرمایند چه برکات عجیبی در زندگی ما پیدا خواهد شد.
مرحوم آیة الله موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم، مطلبی را به این شرح نقل می کند: یکی از برادران صالحمبرایم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رؤیا مشاهده کرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: «من برای هر مؤمنی که پس ازذکر مصائب سیدالشهدا در مجالس عزاداری دعا می کند، دعا می کنم ». (4)
تا کی به اشک و آه تمنا کنم تراجانا بیا دمی که تماشا کنم تراامید دل به راه وصالت نشسته امتا یک نظر به آن قد رعنا کنم تراوقت سحر امید اجابت رود که منبا سوز دل دعا به سحرها کنم تراگفتم چه چاره آتش سوزان عشق راگفتا به آب دیده تسلی کنم تراای مشعر و منا ز صفای تو با صفامن از صفا و مروه تمنا کنم ترااز درد هجر تو دل مجروح ناله کردگفتم به وصل یار مداوا کنم تراای غایب از نظر به خدا، من هم از خداچون هاشمی همیشه تقاضا کنم ترا
راستی چه شیرین است زندگی در زیر سایه اش و در زمان حضورش. در خاتمه این بحث دست به دعا برمی داریم ومی گوییم:
پروردگارا! لباس فرج را بر اندام زیبای دلربایش بپوشان و دل نازنینش را با بشارت ظهورش مسرور فرما، و توفیق دیدارجمال ملکوتیش را با عافیت نصیب گردان بمنک و کرمک یا ارحم الراحمین
ای حجت کردگار مهدیای خاتم هشت و چار مهدیتنها نه منم اسیر عشقتعالم به غمت دچار مهدیتا کی ز برای دیدنت منآواره هر دیار مهدیمسرورم از اینکه با نگاهتکردی تو مرا شکار مهدییاد تو بود فروغ جانمدر خلوت شام تار مهدیبر چوبه دار عشق باشدنام تو مرا شعار مهدیبیچاره دل شکسته مندارد ز تو انتظار مهدیتااز سر لطف پا گذاریبر دیده اشکبار مهدیبا این دل بیقرار و زارمبگذار شبی قرار مهدیبا بنده رو سیاه عاصییک لحظه بیا کنار مهدیبا ناله زار هاشمی گفتدستی به دلم گذار مهدی
در بهترین و عالیترین حالات برای فرج آن نازنین دعا کنیم!
متاسفانه بسیار دیده می شود که در محافل دینی و جلسات مذهبی اهمیت فوق العاده و خاصی به دعا برای فرج آن عزیزداده نمی شود، در حالیکه شیعه حاجتی مهمتر از فرج آن بزرگوار ندارد و وظیفه این است که در بهترین اوقات و اماکناجابت دعا اول فرج آن امام همام را از خدا مسئلت کنیم.
یکی از علمای وارسته و برجسته نجف به کربلای معلی مشرف می شود و در حرم مطهر امام حسین، علیه السلام،شرفیاب محضر مقدس امام عصر، علیه السلام، می گردد، حضرت به او می فرماید: فلانی ببین، این جا که دعا مستجاباست مردم به فکر من نیستند و برای فرجم دعا نمی کنند. سپس حضرت تصرف ولایتی می فرمایند و آن عالم ربانیخواسته های مردم را می شنود که هر کدام برای حوایج خصوصی خود دعا می کنند، حضرت می فرمایند: شنیدی حتییک نفر از این زائرین نگفت خدایا فرج مهدی، علیه السلام، را برسان.
برای اینکه خوانندگان گرامی بااوقات اجابت دعا و اماکن اجابت دعا بیشتر آشنا گردند به اوقات و اماکن اجابت دعا اشارهمی کنیم که هرگاه دوستان حضرت و شیفتگان وصال در آن لحظات خاص و در آن اماکن مقدس قرار گرفتند برای فرجامام زمان، علیه السلام، دعا کنند.
اوقات اجابت دعا
1. سحر2. بعد از نماز واجب3. بین صلوتین4. بین الطلوعین5. هنگام آمدن باران6. هنگام وزیدن بادها7. هنگام شنیدن اذان8. هنگام رؤیت هلال9. در قنوت نماز وتر10. هنگام رؤیت کعبه11. هنگام غروب خورشید12. ایام و لیالی ماه مبارک رمضان13. روز عرفه14. شب و روز جمعه15. هنگام صف آرایی لشگریان حق در مقابل باطل16. شب عید فطر17. شب عید قربان18. شب نیمه شعبان19. شب اول ماه رجب20. هنگامی که نیمی از خورشید غروب کرده و نیم دیگرش در حال غروب است که در روایت دارد حضرت زهرا،سلام الله علیها، به غلامش می فرمود: بالای بلندیها، و پشته ها برو، چون دیدی نصف قرص خورشید از افق غروب کرده، بهمن اعلام کن تا دعا کنم. (5)
پی نوشتها:
1. سوره نساء (4)، آیه 8
2. القمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی ، ج 1، ص 145.
3. الراوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الخرائج، باب حادی عشر در معجزات حضرت هادی.
4. موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج 1، ص 386.
5. طرائف الحکم، ج 1، ص 365.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4227/4313/30661?ParentID=82619
بدون تردید دعا کردن برای حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، نصرت و یاری اوست، چون یکی از انواع نصرت یاریکردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت یکی از اقسام یاری کردن به زبان است قرآن مجید می فرماید:
و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها (1)
و هرگاه محبت و ستایش شدید به بهتر یا نظیر آن جواب دهید.
در تفسیر علی ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه می گوید: سلام و کارهای نیک دیگر. (2)
پر واضح است که دعا از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مؤمن برای مولای خود خالصانه دعا کند مولایش نیز برای اودعا می کند و دعای آن بزرگوار کلید همه خیرات و برکات و فلاح و رستگاریست. شاهد و مؤید این مدعا روایت ذیل است.
جمعی از اهالی اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابو جعفر محمد بن علویه نقل کردند که: شخصی به نامعبدالرحمن در اصفهان ساکن بود که شیعه بود. از او پرسیدند: چرا به امامت حضرت امام علی النقی، علیه السلام، معتقدشدی؟ گفت: چیزی دیدم که سبب اعتقاد محکم من شد.
من مردی فقیر بودم و زبان و جرات داشتم، در یکی از سالها اهل اصفهان مرا از شهر بیرون کردند. من با جمعی دیگربرای شکایت به دربار متوکل رفتیم، در حالی که در دربار بودیم دستور از او صادر شد، که علی بن محمد بن الرضا،علیه السلام، را حاضر کنند. به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردیعلویست که رافضیان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنین می دانم، که متوکل او را برای کشتن حاضر می کند وگفتم: از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم چگونه شخصی است.
گوید: پس آن مرد سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ایستاده به او نگاه می کردند هنگامی که اورا دیدم محبتش در دلم جا گرفت. شروع کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نماید، او دربین مردم پیش می آمد و به کاکل اسبش نگاه می کرد نه به چپ نظر می کرد و نه به راست. من در دل دعایم را تکرارمی کردم. هنگامی که به کنارم رسید صورتش را به سویم گردانید. سپس فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کند و عمرترا طولانی نماید و مال و فرزندت را زیاد سازد. از هیبت و عظمت او به خود لرزیدم و درمیان رفقایم رفتم و پرسیدند چهشد؟ گفتم، خیر است و به هیچ کس نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان برگشتم، خداوند به برکت دعای او راههایی ازمال دنیا به من گشود به طوری که امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه ام دارم غیر از اموالی که خارج از خانهدارم. و صاحب ده فرزند شدم و هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد، من به امامت آن بزرگوار قائلم که آنچه در دلم بوددانست و خداوند دعایش را درباره ام مستجاب کرد. (3)
ای دوستان امام زمان، علیه السلام، خوب در این روایت بنگرید که چگونه یک انسانی که اهل ایمان نبود به خاطر یک دعابرای حضرت هادی، علیه السلام، و دعای آن امام همام در حقش صاحب ثروت و عزت و ایمان و تقوی گردید. اگر ما که ازشیعیان و دوستان حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، هستیم برای آن بزرگوار دعا کنیم و متقابلا حضرت ما را دعابفرمایند چه برکات عجیبی در زندگی ما پیدا خواهد شد.
مرحوم آیة الله موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم، مطلبی را به این شرح نقل می کند: یکی از برادران صالحمبرایم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رؤیا مشاهده کرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: «من برای هر مؤمنی که پس ازذکر مصائب سیدالشهدا در مجالس عزاداری دعا می کند، دعا می کنم ». (4)
تا کی به اشک و آه تمنا کنم تراجانا بیا دمی که تماشا کنم تراامید دل به راه وصالت نشسته امتا یک نظر به آن قد رعنا کنم تراوقت سحر امید اجابت رود که منبا سوز دل دعا به سحرها کنم تراگفتم چه چاره آتش سوزان عشق راگفتا به آب دیده تسلی کنم تراای مشعر و منا ز صفای تو با صفامن از صفا و مروه تمنا کنم ترااز درد هجر تو دل مجروح ناله کردگفتم به وصل یار مداوا کنم تراای غایب از نظر به خدا، من هم از خداچون هاشمی همیشه تقاضا کنم ترا
راستی چه شیرین است زندگی در زیر سایه اش و در زمان حضورش. در خاتمه این بحث دست به دعا برمی داریم ومی گوییم:
پروردگارا! لباس فرج را بر اندام زیبای دلربایش بپوشان و دل نازنینش را با بشارت ظهورش مسرور فرما، و توفیق دیدارجمال ملکوتیش را با عافیت نصیب گردان بمنک و کرمک یا ارحم الراحمین
ای حجت کردگار مهدیای خاتم هشت و چار مهدیتنها نه منم اسیر عشقتعالم به غمت دچار مهدیتا کی ز برای دیدنت منآواره هر دیار مهدیمسرورم از اینکه با نگاهتکردی تو مرا شکار مهدییاد تو بود فروغ جانمدر خلوت شام تار مهدیبر چوبه دار عشق باشدنام تو مرا شعار مهدیبیچاره دل شکسته مندارد ز تو انتظار مهدیتااز سر لطف پا گذاریبر دیده اشکبار مهدیبا این دل بیقرار و زارمبگذار شبی قرار مهدیبا بنده رو سیاه عاصییک لحظه بیا کنار مهدیبا ناله زار هاشمی گفتدستی به دلم گذار مهدی
در بهترین و عالیترین حالات برای فرج آن نازنین دعا کنیم!
متاسفانه بسیار دیده می شود که در محافل دینی و جلسات مذهبی اهمیت فوق العاده و خاصی به دعا برای فرج آن عزیزداده نمی شود، در حالیکه شیعه حاجتی مهمتر از فرج آن بزرگوار ندارد و وظیفه این است که در بهترین اوقات و اماکناجابت دعا اول فرج آن امام همام را از خدا مسئلت کنیم.
یکی از علمای وارسته و برجسته نجف به کربلای معلی مشرف می شود و در حرم مطهر امام حسین، علیه السلام،شرفیاب محضر مقدس امام عصر، علیه السلام، می گردد، حضرت به او می فرماید: فلانی ببین، این جا که دعا مستجاباست مردم به فکر من نیستند و برای فرجم دعا نمی کنند. سپس حضرت تصرف ولایتی می فرمایند و آن عالم ربانیخواسته های مردم را می شنود که هر کدام برای حوایج خصوصی خود دعا می کنند، حضرت می فرمایند: شنیدی حتییک نفر از این زائرین نگفت خدایا فرج مهدی، علیه السلام، را برسان.
برای اینکه خوانندگان گرامی بااوقات اجابت دعا و اماکن اجابت دعا بیشتر آشنا گردند به اوقات و اماکن اجابت دعا اشارهمی کنیم که هرگاه دوستان حضرت و شیفتگان وصال در آن لحظات خاص و در آن اماکن مقدس قرار گرفتند برای فرجامام زمان، علیه السلام، دعا کنند.
اوقات اجابت دعا
1. سحر2. بعد از نماز واجب3. بین صلوتین4. بین الطلوعین5. هنگام آمدن باران6. هنگام وزیدن بادها7. هنگام شنیدن اذان8. هنگام رؤیت هلال9. در قنوت نماز وتر10. هنگام رؤیت کعبه11. هنگام غروب خورشید12. ایام و لیالی ماه مبارک رمضان13. روز عرفه14. شب و روز جمعه15. هنگام صف آرایی لشگریان حق در مقابل باطل16. شب عید فطر17. شب عید قربان18. شب نیمه شعبان19. شب اول ماه رجب20. هنگامی که نیمی از خورشید غروب کرده و نیم دیگرش در حال غروب است که در روایت دارد حضرت زهرا،سلام الله علیها، به غلامش می فرمود: بالای بلندیها، و پشته ها برو، چون دیدی نصف قرص خورشید از افق غروب کرده، بهمن اعلام کن تا دعا کنم. (5)
پی نوشتها:
1. سوره نساء (4)، آیه 8
2. القمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی ، ج 1، ص 145.
3. الراوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الخرائج، باب حادی عشر در معجزات حضرت هادی.
4. موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج 1، ص 386.
5. طرائف الحکم، ج 1، ص 365.
زمان آخرین مطلب این کاربر: 35روز قبل
آخرین مطلب این کاربر
پنج شنبه 8/8/1393 - 14:13 [ نظر به این مطلب ]
sirYahya ( تعداد مطالب : 3332 ) ( تعداد نظرات : 201 )
امام زمان و سیدبن طاووس -2
نظرات این مطلب : 0
پدید آورنده : ، صفحه 68
صدقه ای برای او
سید جعفر رفیعی
یکی از اعمالی که سید بن طاووس، رحمة الله علیه، به آن بسیار اهمیت می داده، صدقه برای حفظ وجود مقدس امامزمان، ارواحنا فداه، بوده است چون یکی از تکالیف زمان غیبت صدقه دادن است به آنچه میسر است برای حفظ وجودمبارک امام زمان، ارواحنا فداه،.
به طور کلی صدقه آثاری دارد یکی اینکه صدقه نمایشگر صداقت ایمان مؤمن است که با انجام آن نشان می دهد تا چه حددر وادی ایمان و خداپرستی صادق است و از این طریق نیازمندیهای مؤمنان رفع می گردد و رفاه عمومی به وجود می آیدو همچنین صدقه یکی از عوامل سازندگی انسان نیز هست چنانکه قرآن می فرماید:
خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها. (1)
ای رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا بدان صدقات نفس آنها را پاک و پاکیزه سازی.
مؤمن صدقه را باید خود یا برای فایده و غرضی که در نظر دارد بدهد و یا برای حفظ نفس خود و یا محبوب و عزیزی کهبسیار نزد او گرامی است و چه محبوبی بالاتر از امام زمان، ارواحنا فداه، که اصلاح بسیاری از امور دینی و آخرتمانبستگی به وجود و سلامتی آن حضرت دارد و این مطلب به دلیل عقل و نقل ثابت است که هیچ شخصی عزیزتر و گرامیترنیست و نباید باشد از وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، بلکه حضرتش باید محبوبتر از نفس خودمان باشد و اگرچنین اعتقادی نداشته باشیم در ایمان و معرفتمان نسبت به آن حضرت ضعف و خللی وجود دارد.
لذا سید بن طاووس، رحمة الله علیه، به فرزند خود سفارش می فرماید که:
ابتدا کن به صدقه دادن برای آن حضرت قبل از اینکه برای خود و عزیزانت صدقه بدهی.
باید توجه داشت که آن حضرت هیچ احتیاجی به صدقه و دعای ما ندارد بلکه از شؤون بندگی و ادای بعضی از حقوقبزرگ آن حضرت است و خود یک نوع اظهار محبت و دوستی به آن جناب است، و این عمل راه و سببی است برای جلبرضای پروردگار و حصول قرب به خداوند در قضای حوائج و دفع بلا.
لذا آثار صدقه به انفاق کنندگان آن می رسد مخصوصا اگر انفاق برای اظهار محبت و دعا برای وجود مقدس امام، علیهالسلام، باشد.
ایامی که در مدرسه علمیه بعثت سکونت داشتم طلبه ای که نزد من موثق بود، راجع به صدقه دادن برای وجود مقدسامام زمان، ارواحنا فداه، می گفت:
شبی از حرم حضرت رضا، علیه السلام، به طرف مدرسه می آمدم، در آن شب بسیار برای امام زمانم دعا کردم و در فراقشاشک ریختم، در وقت برگشتن از حرم به بازار سرشور رسیدم که فقیری جلوی مرا گرفت و از من چیزی خواست هرچهدست در جیب لباسهایم کردم چیزی پیدا نکردم مگر یک «پنج ریالی » آن را با آنکه کم بود با شرمندگی به آن فقیر دادم ونیت کردم که این صدقه برای حفظ وجود مقدس امام زمانم باشد.
فردای آن شب هنگامی که برای حضور در درس به بازار سرشور رسیدم یکی از کسبه که قبلا مرا می شناخت تا چشمشبه من افتاد مرا با صدای بلند صدا زد، وقتی که نزد او رفتم گفت: دیشب چه عملی انجام دادی؟!
گفتم: مگر چه شده است؟
گفت: دیشب در عالم رؤیا دیدم حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، سوار بر اسب سفید رنگی هستند و وارد بازار سرشورشدند و جمعیتی در پشت سر آن حضرت در حرکت بودند که فرمودند:
آمده ام جزای فلان طلبه را بدهم (و اسم تو را بردند)من با شنیدن این خبر دلم شکست و متوجه محبت و مهربانی امامزمانم شدم و گفتم دیشب من برای آن حضرت صدقه ناچیزی دادم.
و همچنین سید بن طاووس، رحمة الله علیه، در کتاب «امان الاخطار» در ضمن دعایی که برای صدقه دادن در وقت سفرذکر می کند می نویسد:
اللهم ان هذه لک و منک وهی صدقة عن مولانا م ح م د، عجل الله فرجه، و صل علیه بین اسفاره و حرکاته و سکناته فیساعات لیله و نهاره و صدقه عما یعنیه امره و مالا یعنیه و ما یضمنه و ما یخلفه.
خدایا! این (صدقه) از آن تو و برای توست و صدقه ای برای سلامتی مولایمان م ح م د، عجل الله تعالی فرجه الشریف،می باشد، و بر او درود بفرست آن هنگام که در سفر است و در تمام حرکتها و استراحتهایش، در تمامی اوقات شب و روزشو صدقه ای است برای هرچه که متعلق به اوست.
یکی از علمای اهل معنا می فرمود:
چه در هنگام سفر و چه در هنگام حضر در وقتی که صدقه برای وجود مقدس امام زمان، ارواحنا فداه، می دهید این دعا -دعای فوق - را بخوانید.
پی نوشتها:
×. برگرفته شده از: رفیعی، سید جعفر، امام زمان و سید بن طاووس.
1. سوره توبه (9)، آیه 103.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4227/4313/30670
زمان آخرین مطلب این کاربر: 35روز قبل
آخرین مطلب این کاربر
پنج شنبه 8/8/1393 - 14:12 [ نظر به این مطلب ]
sirYahya ( تعداد مطالب : 3332 ) ( تعداد نظرات : 201 )
امامعصر، علیهالسلام از منظر پروفسورهانری کربن
نظرات این مطلب : 0
پدید آورنده : امین میرزایی ، صفحه 38
تاریخ دانش شرق شناسی عموما با تحریفها، کتمان حقایق و نوعی بی انصافی همراه بوده است. اما در این میان گاهیبرخی چهره های شاخص شرق شناسی، در مواجهه با منطق مستحکم برخی اندیشه های شرقی، شیفته آنها شده، به آنگرایش و میل باطنی و ایمان قلبی یافته اند. مرحوم پرفسور «هانری کربن »، ایران شناس مشهور فرانسوی از جملهاروپاییانی است که در دوران زندگی علمی خود، در پی گذر از اندیشه های وجود شناختی اندیشورانی همچون «هایدگر» و«ادموند هوسرل »، با حکمت شرقی شیعی آشنایی حاصل کرده و به دنبال مطالعات چندین ساله، به وجود مبارکامام عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف، و معنویت بی بدیل سایر ائمه شیعه، علیهم السلام، تمایل قلبی، و یقین عینی وعقلانی یافته است. در این گفتار کوتاه بر آنیم تا با مروری سریع در برخی آثار او، میزان عشق و علاقه او را به آن امام هماممورد بررسی قرار دهیم.
پیش از ورود به محور اصلی بحث در این نوشتار، یادآور می شوم که در چند سال گذشته و در پی انتشار یادنامه ای از کربن- از سوی یکی از شاگردان او در ایران و اروپا - برخی از اندیشمندان داخلی نسبت به این خاور شناس منصف اروپایی از دربی انصافی وارد شده و مع الاسف پاره ای اشتباهات وی را در آثاری که از خود به جا گذارده، بهانه حمله شدید به او قرارداده اند. غافل از اینکه صرف توجه کربن به مساله وجود امام عصر و تحلیل شایسته او از وجه معنوی غیبت و ظهور آنامام همام، فی نفسه دارای آثار ارزشمندی بوده که از چشم این گروه منتقدان به دور مانده است. فی المثل در حالی کهدر همین سال گذشته برخی روشنفکران غربگرای بومی، مفهوم ولایت باطنی و هدایت تکوینی ائمه اطهار، علیهم السلام،را زیر سؤال برده، یا عنوان انسان کامل و قطب عالم امکان را برای حضرت قائم، علیه الصلوة والسلام، حاصل سرقت ادبیشیعیان از عارفان اهل سنت قلمداد کرده اند!! پرفسور کربن در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی خود که قریب سی و اندی سالپیش به رشته تحریر در آمده است، با ارائه تحلیلی تاریخی، نحوه انتقال مفاهیم عرفانی را از لسان ائمه اطهار به آثارعرفانی اهل سنت مورد بررسی قرار داده و ثبوت نقش وساطت فیض را برای وجود مقدس امام غایب به اثبات می رساند.
مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، رضوان الله تعالی علیه، در مقدمه کتاب خود با عنوان «ظهور شیعه » که درواقع متن گفتگوها و مکاتبات ایشان با پرفسور هانری کربن است به همین حساسیت ویژه کربن به حقایق مذهب تشیعاشاره کرده و ضمن ارایه متن گفتگوهای خود با او از این نکته یاد می کند که:
در این مجلس آقای دکتر کربن، مذاکره را ادامه داده و گفتند که امسال موقعی که اروپا بودم، در «ژنو» کنفرانسی درموضوع «امام منتظر» به عقیده شیعه دادم و این مطلب برای اندیشمندان اروپایی که حضور داشتند کاملا تازگی داشت.
کربن خود در یکی از پرسشهایی که از محضر مرحوم علامه به عمل آورده به همین حقیقت برای بار دیگر اشاره کرده است.او خطاب به علامه می نگارد:
مطلب اساسی تصور امام غایب، چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته تمام زندگی معنوی شیعیان دارد؟ آیا باتعمق جدیدی در این تصور اساسی، مذهب تشیع نمی تواند در دنیای امروزه یک غذای جدید روحی برای احیای فلسفه ومبدا نیرویی برای زندگی معنوی و اخلاق ببخشد. نیرویی که تا کنون در تقدیر مانده است؟
به اعتقاد کربن در کتاب ارزشمند «تاریخ فلسفه اسلامی » بی شک فکر شیعه از آغاز کار فلسفه ای را تقویت کرد که از سنخفلسفه نبوی بود و با دین نبوی انطباق کامل داشت. کربن بدرستی این نکته را مورد توجه قرار داده که فلسفه نبوی اصولافلسفه ای مربوط به آخرالزمان است. به گفته او فلسفه نبوی مستلزم اندیشه ای است که نه به وسیله سابقه تاریخی محصورمی شود، نه با کلمات و الفاظی که با تعلیم و در قالب عقاید جزمی و تغییر ناپذیر محصور باشد محدود می گردد و نه درافقی که منابع و قوانین و منطق استدلالی آن افق را حد بندی کند مشخص می شود.
آری! فکر شیعه متوجه «انتظار» است، اما انتظار نه از طریق ظهور شریعتی نو، بلکه از راه تجلای کامل کلیه معنیپنهانی یا معنی روحانی منزلات آسمانی. انتظار این ظهور، در انتظار، «امام غایب » (امام زمان) ممثل شده است.
به عقیده کربن مفهوم ولایت در این دوران طولانی انتظار، علی الاصول همان هدایت ارشادی امام است که «اسرار» اصولعقاید را می آموزد. این مفهوم از سویی شامل مفهوم معرفت است و از سوی دیگر واجد معنی محبت; یعنی معرفتی کهفی نفسه متمرکز و نیرومند است.
اگر این گفته کربن را بپذیریم، تشیع از این زاویه دید همان عرفان اسلام است.
کربن در بخشهای مختلف آثار خود بارها بر این نکته تاکید دارد که این مسائل، در اساس علم «کلام »اهل سنت موردبحث قرار نگرفته، چرا که از حیطه قدرت آن بالاتر بوده است. کربن بر خلاف بسیاری از اندیشمندان معاصر که مفهومانسان کامل یا ولایت، قطب و قطب الاقطاب را زاییده اندیشه عارفانی همچون محی الدین عربی (ابن عربی) می دانند،بر این عقیده پا می فشارد که اگر از تفسیر حقوقی یا فقهی محض شریعت پا را فراتر بگذاریم و به نوعی معراج باطنی کهاساس تفکر شیعه است قائل شویم، گویی تشیع و تصوف دو نام برای یک حقیقتند.
کربن در رساله ای خطاب به مرحوم علامه طباطبایی، رضوان الله تعالی علیه، به این نکته اشاره دارد که:
فریدالدین عطار، در حالی که هنوز سنی بوده، تذکرة الاولیاء خود را با شرح حال امام پنجم یعنی حضرت باقر،علیه السلام، شروع کرده است.
همچنان که در کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی » می نویسد:
در حقیقت از آغاز اسلام، صوفیان شیعی مذهب بودند: در گروه کوفه، شیعه ای به نام عبدک، نخستین کسی بود کهصوفی خوانده شد.
بنا به تحقیقات عمیق کربن درباره سخنان ائمه، علیهم السلام، - بویژه خطبه های توحیدی نهج البلاغه و جوامع رواییشیعه - مفهوم ولایت اصولا از طرف خود امامان شکل گرفته و مبانی نظری عرفان از سوی ائمه، علیهم السلام، فیالجمله مورد قبول بوده است. از این نظر وقتی صفحات کتاب ابن عربی را مطالعه می کنیم، مطالبی می بینیم که گویییک مؤلف شیعی مذهب نوشته است. کربن می نویسد:
همچنان که مفهوم «ولایت » از شیعیان است، همچنان نیز تردیدی نیست که در تصوف، اساس مفاهیم «قطب » و «قطبالاقطاب » از شیعیان می باشد.
بنابراین ملامتهایی که از سوی ائمه شیعه نسب به غیر شیعیان و صوفیان اهل سنت وارد شده است، در واقع اعتراضیاست به غصب مقام ولایت و نقش شیخ که نقش امام غائب را، «غصبا» تصرف کرده و نیز اعتراضی است به شیفتگی بهلامذهبی که کاهلی جاهلانه و فسق و هرزگی اخلاقی را تایید می کرده است.
کربن در بخشی از کتاب تاریخ فلسفه اسلامی خود ضمن نقل روایتی مشهور از نبی مکرم اسلام، صلی الله علیه وآله،که درآن آمده است:
اگر تنها یک روز به پایان جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی خواهد کرد تا مردی از ذریه من کهنامش نام من و کنیه اش کنیه من خواهد بود ظهور کند. او زمین را از هماهنگی و عدل پر خواهد ساخت، چنانکه تا آنهنگام از خشونت و جور پر شده است.
به تفسیر این روایت پرداخته و می نویسد:
روزی که چنین طولانی خواهد شد، زمان غیبت است و این حدیث صریح، طنین خود را در همه قرون و در تمام مراتبشعور و ضمیر شیعه منعکس ساخته است.
کربن با باور به این اعتقاد که این ظهور، واقعیت و پیروزی تاویل; یعنی حقیقت دین را آشکار خواهد کرد و به نوع بشرمجال خواهد داد تا وحدت و یگانگی خود را به دست آورد، بر این نکته تاکید دارد که ظهور امام، مستلزم قلب ماهیت دلمردمان است و کمال روز افزون این ظهور به ایمان پیروان امام وابسته و راه آن چگونگی عمل آنان می باشد.
البته انتقادی که به کربن وارد است، غفلتی است که از وجه مسلحانه و قیام بالسیف حضرت حجت از خود نشان دادهاست. لیکن این حقیقت مورد اشاره او را هم نمی توان انکار کرد که: «جلوه یا عدم جلوه امام بر اشخاص، به شایستگی آنانبستگی دارد.»
کربن در تحلیلی جالب توجه می نویسد:
جلوه ظهور او بر مردم، همان مفهوم تهذیب و تجدید عالم روحی آنان است و بالنتیجه همان مفهوم عمیق اندیشه ایاست که شیعه از غیبت و ظهور امام دارد. مردم شایستگی خود را برای دیدن امام از بین می برند، آنگاه خود بین امام وخویشتن حجاب می گردند، زیرا وسیله و آلت تجلی و مشاهده آن را; یعنی معرفتی را که از راه قلب حاصل می شود ازدست می دهند، یا آن را فلج ساخته و از قدرت و کار می اندازند. پس تا وقتی که مردم مستعد شناسایی و معرفت امامنگردند، سخن گفتن از ظهور امام غایب هیچ معنی نخواهد داشت.
اگر گفته کربن را بپذیریم دیگر ظهور امام واقعه ای نیست که روزی ناگهان به وقوع بپیوندد، بلکه امری است که روز بهروز در ضمیر و وجدان شیعیان مؤمن رخ می دهد. در این حالت عقیده به عدم تحرک و مخالفت با ترقی که در اسلامتشریعی - یعنی فقه - غالبا مورد نکوهش قرار گرفته است در هم می شکند و معتقدان به آن امام همام، در جنبشصعودی دوره ولایت کشیده می شوند.
در واقع کربن ظهور امام، علیه السلام، را به معرفت قلبی شیعیان منوط می داند. معرفتی که از نوع معرفت شهودی وباطنی است. همو در جای دیگر - رساله عالم مثال - به نوعی دیگر به همین حقیقت اشاره دارد.
موضوع بحث کربن در رساله «عالم مثال » جهان واسطه ای است که مابین عالم مجردات تام و نفوس متعلق به ماده قرارمی گیرد. همان عالمی که شهود عارفان و حکمای اشراق در آن عالم صورت می گرفته است. او از جمله می نویسد:
حکایات سهروردی و قصص موجود در سنت شیعی که حکایت نیل به «سرزمین امام غائب » را باز می گوید، هیچ یک خیالواهی، غیر واقعی و تمثیلی نیستند; زیرا اقلیم هشتم یا ناکجاآباد، همان چیزی نیست که ما معمولا «اوتوپیا» می نامیم.اقلیم هشتم به مثابه عالمی است که از حیطه کنترل و نظارت تجربی علوم [جدید] خارج است. عالمی فرا حسی است کهتنها به مدد ادراک مخیل می توان آن را درک کرد و حوادثی را که در آنجا به وقوع می پیوندد، صرفا به یاری آگاهی مخیلمی توان تجزیه نمود. اجازه دهید بار دیگر به این نکته تاکید کنم که مراد از خیال در اینجا همان اصطلاح رایج در زبانامروزی ما نیست، بلکه، مقصود، دیدار باطنی و خیال صادق است.
پس به گفته کربن برای مشاهده امام غایب در دوران غیبت نیز می باید در افق وجودی امام غائب قرار گرفت. به عبارتیاین کلمات راز وجود ماورای طبیعی امام غایب را در ذهن و آگاهی شیعیان بیان می دارد;
کسی که در آن حال روحی نباشد، قادر به مشاهده او نخواهد بود.
سهروردی در حکایت «عقل سرخ » خویش به همین نکته اشاره داشته و مقصود از جمله ای که در آغاز سخن از او نقلکردیم همین است:
اگر خضر شوی، از کوه قاف آسان توانی گذشتن.
کربن در بخش دیگری از کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، شیعیان را میان دو حد محصور می داند. حد اول همان «یومالمیثاق » یا «روز الست » است، که حیات مادی بشر به آن مسبوق بوده و حد دوم ظهور امام عصر، روحی فداه، است کهاینک در غیبت به سر می برد:
زمان فعلی که به نام امام غائب است، زمان غیبت اوست. به همین جهت «زمان او»با رمز و علامتی دیگر مشخص می شودو غیر از آن زمانی است که برای ما علامت و رمز تاریخ محسوب می گردد.
کربن ضمن تشبیه قیام حضرت قائم به رستاخیز صغری به این نکته اشاره می کند که پاره ای از نویسندگان شیعی - ازجمله کاشانی و صدر آملی - امام دوازدهم یا امام منتظر را همان «فاراقلیط » آمده در انجیل یوحنا می دانند. کربنمی نویسد:
سلطنت امام، مقدمه رستاخیز عظیم (قیامة القیامة) است. رستاخیز یا برخاستن مردگان «به قول شمس لاهیجیشرطی است که مجال می دهد تا هدف و ثمره وجود موجودات محقق گردد» به همین نسبت قیام عمومی حضرت حجت،مجال برای تحقق فلسفه وجودی بشر در حیات زمینی خود است. به عبارتی معاد شیعه همچون معاد زرتشتی کهحت سلطه تصویر سائوشیان (سوشیانس) و اصحاب او قرار گرفته، تحت تاثیر قائم و اصحاب او قرار دارد. در عین حال«این تصور، اندیشه قیامت صغری »، یعنی هجرت انفرادی را از اندیشه «قیامت کبری » یعنی فرا رسیدن دهر جدید جدانمی سازد.
کربن در بخش دیگری از نوشته های خود به بیان تفاوت عقیده مسیحیان به حضرت عیسی بن مریم، علیهماالسلام،پرداخته و پس از اذعان به این نکته که امامان همه نور و حقیقت واحدی هستند که در دوازده شخص متمثل شده اندمی نویسد:
وقتی نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگیریم، می بینیم مساله به هیچ روی شبیه به اتحاد اقنومی درطبیعت نیست. امامان، ظهورات و تجلیات الهی هستند. قاموس فنی زبان، کلمات (ظهور و مظهر) را پیوسته به مقابله باعمل آیینه باز می گرداند. پس بدین گونه، امامان همچون ظهور الهی، بی هیچ کم و بیش «اسماء الله » می باشند و به اینعنوان از دو مهلکه تشبیه و تعطیل مصونند.
چنانکه در فحوای مقال نیز گفتیم، شاید مهمترین انتقاد به تحقیقات کربن، عدم توجه او به وجه اجتماعی ظهور حضرتحجت و قرار گرفتن دوران غیبت میان دو حادثه بزرگ عاشورا و ظهور و قیام بالسیف مهدی، علیه الصلوة والسلام، است.
این درست است که، قیام حضرت به مثابه پیروزی تاویل بر تنزیل و یا حقیقت بر شریعت است و رابطه شیعیان با امامشانرابطه ای نهانی و عاشقانه است، اما بی تردید نمی توان در کنار عروج عرفانی شیعیان که کربن بدرستی از آن به عنوانیکی از شروط اساسی توفیق دیدار معصوم یاد می کند، از وجه اجتماعی و مبارزه فراگیر آن امام با ظلم سیاسی، اقتصادیو فرهنگی صاحبان زور و زر و تزویر چشم پوشید و خروج عاشقانه امام شهیدان ابا عبدالله الحسین، علیه الصلوة والسلام،را برای اصلاح اجتماعی امت جدش که فرهنگی فاسد در کالبد آن دمیده شده بود به فراموشی سپرد و از عنصر سیاسیاین هر دو قیام صدر و ذیل اسلام چشم غفلت فرو پوشید.
سخن درباره گفته های عالمانه هانری کربن اندکی به درازا کشید، گرچه نقل همه سخنان او در این باره و در این فرصتمیسر نشد. روحش به پاس کوششی که در ترویج نام مقدس امام المسلمین بقیة الله الاعظم، روحی و ارواح العالمینله الفداء، از خود نشان داده قرین رحمت باد.آمین!
پی نوشت ها:
1. طباطبایی، سید محمد حسین، ظهور شیعه، انتشارات فقیه و کانون خدمات فرهنگی الست، 1360.
2. کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، دکتر اسدالله مبشری، انتشارات امیرکبیر، 1361.
3. همان، عالم مثال، ترجمه سید محمد آوینی، فصلنامه نامه فرهنگ، شماره مسلسل 10 و 11، تابستان و پاییز 1372.
پدید آورنده : سیدحسین هاشمی نژاد ، صفحه 34
منبع: http://www.tebyan.net