کیفیّت انتظار فرج و ظهور آنحضرت (علیه السلام) را در هر زمانى چه قبل از زمان غیبت ایشان در زمان ائمّه اطهار (علیهم السلام) و چه دراین حال غیبتشان ، بر دوقسم است:
قسم اوّل : انتظار قلبى.
قسم دوّم : انتظار بدنى .
قسم اوّل ــ یعنى انتظار قلبى ــ سه درجه است:
درجه اوّل: آنکه اعتقاد یقینى داشته باشد به آنکه ظهور وفرج آن حضرت(علیه السلام)حقّ است ، و واقع خواهد شد ، و آن از وعده هاى الهى است که تخلّفى در آن نیست ، هر زمان وقوع آن هرچه قدر طولانى شود; مأیوس و نا امید نشود ، به طوریکه منکر اصل وقوع آن شود.
درجه دوّم : آنکه ظهور را موقّت به وقت خاصّى نداند که قبل از آن مأیوس از وقوع آن شود ، مثل آنکه بواسطه بعضى از امور حدسیّه گمان کند که تا ده سال یا بیست سال دیگر مثلا یا زیاده بر آن واقع نخواهد شد.
درجه سوّم : آنکه بر حسب آنچه در روایت است که :
« توقّعوا الفرج صباحاً و مساءاً » ،(۱) و دیگر آنچه وارد است که « یأتى بغتهً کالشهاب الثاقب » ،(۲) و دیگر آنچه در فقره اى از دعا است « إنّهم یرونه بعیداً و نریه قریباً » ،(۳) و امثال اینها ، پس در جمیع حالات و جمله اوقات منتظر باشد ، یعنى رجاء وامید وقوع آن را داشته باشد ، مَثَل آن را مانند مردن بداند که احتمال دارد در این وقت ; و روز حاضر واقع شود ، و احتمال دارد که زمان آن طولانى شود ، پس همچنین است امر فرج که احتمال وقوع آن بر وجه رجاء و امید در همه احوال است ، و در جمله اوقات به یاد آن باشد .
امّا درجه اوّل انتظار ; واجب است و حقیقت ایمان به آن بستگى دارد ، و هرگاه آن درجه نباشد ; در باطن امر موجب کفر و ضلال است ، اگر چه به حسب ظاهر محکوم به احکام اسلام باشد ، و او مخلّد در نار با کفار خواهد بود ، چون منکر امر امامت است در حالتیکه در ظاهر اقرار به امر شهادت توحید و رسالت دارد .
و حجّت و دلیل بر آنهم از آیات و اخبار بسیار زیاد است ، چنانچه به بعضى از آن اشاره شد .
و مجمل و محصّل از آیات و روایات چنین است: بعد از ملاحظه وعده هاى الهیه که در این آیات شریفه واقع شده است ( هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون ) (۴) و قوله تعالى : ( وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ)(۵) و قوله تعالى : ( وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ ) ،(۶) و ملاحظه آیات دیگر که به مضمون آنها است ، و ملاحظه آنچه وارد شده است از احادیث و اخبار کثیره متواتره قطعیّه از خاصّه و عامّه در آنکه کسانیکه بر حسب دلیل عقلى و نقلى ; شایستگى خلافت و وراثت نبویّه و ولایت الهیّه را دارند ، اختصاص و انحصار دارد به دوازده وجود مقدّس مطهّر که حسب و نسب و اسم و وصف و شخص آنها از جهت پدرى و مادرى ; در اخبار متواتره معیّن شده ، و بعد از ملاحظه آنکه آن وعده هاى الهیه تاکنون ــ بر آن وجهى که در آن آیات و آن اخبار است ــ هرگز در هیچ زمانى نسبت به هیچ کدام از آن دوازده نفر و در حقّ غیر آنها وقوع نیافته ، و دین الهى در کلّ عالم بر همه دینها غلبه نیافته که جمیع مردم به آن معترف شده باشند ، و ملاحظه آنکه آن اوصیاء معصومین همه اوقات تا حال; از جهت ظلم اعداء مظلوم و مستضعف بوده اند و تمکین و استخلاف و وراثت آنها در زمین با نبود خوف و ترس براى هیچ یک تحقق نیافته .
پس به مقتضاى صدق اعتقاد به آن آیات و به وعده هاى الهى در آنها ، و نیز صدق اعتقاد به آن اخبار متواتره قطعیّه ; انسان یقین به وقوع آن وعده ها پیدا مى کند ، و انتظار وقوع و افتتاح آن فرج هاى الهى را به وجود مبارک حضرت خاتم الوصیین صلوات الله علیه ــ چنانچه تنصیص به آنحضرت بالخصوص در اخبار متواتره شده ــ دارد ، و نیز آن فرجها را از براى همه آباء طاهرین آنحضرت (علیه السلام)بعد از رجوعشان در این عالم دنیا ــ مثل حال حیات ظاهرى آنها قبل از رحلت و وفاتشان ــ واقع شود ، چنانچه در اخبار متواتره بر این وجه نیز تصریح شده است .
با آنکه این مطلب نیز ــ یعنى رجعت ائمه(علیهم السلام) ــ به مقتضاى همان آیات شریفه است که وعده الهیّه در آنها از تمکین و استخلاف و وراثت در زمین در حقّ همه صالحین و مستضعفین واقع شده که اکمل از همه آنها آن انوار طیّبین صلوات الله علیهم اجمعین مى باشند.
پس بعد از تأمّل تمام در آن آیات و اخبار و ظواهر واضحه آنها بر وجه بصیرت و انصاف بدون تعصب و عناد ــ که بواسطه این دو وصف حال انسان منقلب مى شود و مصداق این آیه مبارکه : ( وَ مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إلاّ دُعاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لایَعْقِلُونَ) مى شود(۷) ــ واضح و روشن مى شود ــ کالشمس فى النهار ــ که انکار و شک در امر ظهور و فرج حضرت خاتم الوصیین صلوات الله علیه و نیز در رجعت آباءطاهرین ایشان(علیهم السلام) به زندگى دنیوى ; بعد از وقوع آن ظهور ; انکار و تشکیک در آیات قرآنى و ادلّه قطعى نقلى است ، و حقیقت کفر و ضلال نیست جز همان انکار امر حقّ ، یا تشکیک در آن بعد از وضوح و ظهور آن به حجت و تبیان و دلیل قاطع و برهان ، والله هُو المُستعان ، وعلیهِ التَکَلان ، ولاحول ولاقوّه إلاّ بالله العلىّ العظیم .
درجه دوّم از انتظار ; نیز واجب است ، لکن بر وجهى که اگر آن نباشد موجب فسق است ، و آن یأسى است که حرام و منهى عنه است ، و این حرمت به مقتضاى بعضى از احادیثى که در «کافى» و غیر آن نقل شده ، که در آن احادیث به تکذیب وقّاتون تصریح شده است(۸).
و درجه سوّم انتظار; مقتضاى کمال ایمان ، و نبودن آن انتظار موجب نقصان در ایمان است ، پس لازمه کمال ایمان مؤمن آن است که بر حسب احادیث زیادى که در آنها امر فرج را تقریب نزدیک شمرده و یا علامات حتمیّه آن را که بر وجه « لایُغیَّر و لایُبدَّل » مى باشد ; بیان فرموده اند ، پس در همان سال فرج ، بلکه در همان ماه ظهور فرج ، بلکه در همان شب و روز آن واقع مى شود.
و یا علائم بسیار دیگرى که بسا در مکانهائى واقع مى شود که همه کس بر آن مطّلع نمى شود ، و یا بعضى دیگر از آن علائم غیر حتمیّه نیز ممکن است که در همان سال یا ماه وقوع ظهور و فرج یا نزدیک به آن تحقّق یابد.
پس بنا بر این جهات; و شدّت اعتقاد بر اخبار زیادى که مشتمل است بر این خصوصیات ; باید حال مؤمن مانند حال کسى باشد که خبر آمدن مسافر را به او داده اند ، و مسافر او در بین راه در حرکت باشد ، پس با احتمال آنکه موانع تأخیر در بین حرکت عارض او شود همه روزه و همه هفته انتظار ورود آن مسافر را دارد .
بنابراین ; باید از براى ظهور امر آنحضرت (علیه السلام)و از براى ملاقات ایشان ــ به آدابى که ذکر مى شود ان شاءالله تعالى ــ مهیا شود ، چنانچه انسان از براى ورود مسافر عظیم القدر رفیع الشأن تهیّه مى بیند.
انتظار بدنى
قسم دوّم از انتظار ; انتظار بدنى است ، پس بیان و توضیح آن بر این وجه است که: به عنوان مثال هرگاه انسان مزرعه اى داشته باشد ، آن را اصلاح کرده و تخم بکارد و آب دهد در حالى که مى داند که خلق کننده آن تخم خداوند عزّوجلّ است و نیز تربیت کننده و رویاننده آن; او است ، و در این حال چون احتمال وقوع آفات زمینى و آسمانى مى رود پس دعا مى کند و از خداوند متعال حفظ آن زراعت را از آن آفات طلب مى کند ، و با این حال انتظار زمانِ رسیدن محصول آن را مى کشد.
و خداوند عالم جلّ شأنه در هر زمان وجود مبارک امام (علیه السلام)را وسیله بقاء عالم و عطا کردن همه نعمتهاى خود قرار داده است ، که بدون آن نه عالمى باقى مى ماند و نه نعمتى عطا مى شود ، و ظهور امر امام (علیه السلام)را ــ که تصرفات ظاهرى داشته باشند ــ وسیله از براى ظهور همه نعمتهاى ظاهرى و باطنى ، جسمى و روحى بر وجه تمام و کمال قرار داده است ، که بدون آن در هر قسم از آن نعمتها نقصان پیدا مى شود ، و در هرکدام سرورو خوشحالى او مقرون به حزن و غم خواهد شد.
پس مادامى که امام (علیه السلام) از تصرفات ظاهرى ممنوع یا پنهان هستند ، آن نعمتها هم مقترن به نقصان و احزان است ، و همان نحوى که در نعم دنیوى خداوند متعال بعضى اسباب را مهیّا کرده اند و آن نعم را بوسیله آن اسباب عطا مى فرماید ، چون بذر کاشتن و آب دادن که وسیله ظاهر شدن حبوبات و میوه جات و گلهاى گوناگون است ، همچنین براى تعجیل در ظهور تصرف امام (علیه السلام)را که وسیله ظهور همه نعمتها است ; عبارت اسبابى مقرر فرموده است که به دست خود بندگان است ، و آن اسباب عبارت از تقوى و اعمال صالحه است ، چنانچه در این آیه شریفه مى فرماید :
(وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ ) (۹)
و آفت تعجیل در ظهور آنحضرت ــ چنانچه در بعضى از اخبار اشاره شده است و به بعضى از آنها هم در کیفیّت هفتم اشاره کردیم ــ اعمال قبیحه و معاصى بندگان است که موجب تأخیر در ظهور امر فرج مى شود .
پس بندگان مؤمن ; بعد از اعتقاد یقینى به اینکه امر فرج حقّ است و البته واقع مى شود ، و میعاد الهى است و خلفى در آن نیست ، و لکن تعجیل در آن موقوف به تقوا و اعمال صالحه مى باشد که به منزله کاشتن بذر و آب دادن است ، پس باید در آن اعمال صالحه سعى و کوشش نموده ، و از آن اعمال سیئه و گناهان اجتناب نمایند.
و چونکه مى دانند شدیدترین سیئات و قبائح اعمال ; افشاء اسرار آل محمّد(علیهم السلام)و تقیّه نکردن از دشمنان آنها در جائى که تقیّه لازم است ; مى باشد ، که موجب آفت در جهت وقوع فرج و سبب تأخیر آن شده است ، و نیز آفت در تأجیل آن در هر زمانى مى باشد ، و مى دانند به این واسطه در امر فرج احتمال بداء مى رود.
پس به این سبب ; کمال سعى و توبه از همه معاصى و خطاها ، و سعى در دعا مى کنند ، و از خداوند طلب دفع آن آفات و اثر آنها را مى کنند ، و در این حال از فضل حضرت احدیّت انتظار و امید دارند که محصول و زرع آن اعمال و این دعا را تعجیل در ظهور فرج حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه قرار دهد .
پس این حال با این خصوصیّات; انتظار کامل قلبى و بدنى است که از لوازم کمال ایمان و صحّت است ، و این کیفیّت هم که بر این وجه بیان شد ; کیفیّت جامعى است که ملازم با آن کیفیّات نه گانه دیگر است ، به این معنى که هر گاه این حالت خصوصیّات در کسى حاصل شد چنین کسى مى تواند به آن امور نه گانه عمل کند.
منبع: کتاب شیوه های یاری قائم آل محمد (ع)، آیه الله میزرامحمّدباقر فقیه ایمانى«ره»
—————————————–
پی نوشتها:
۱ ــ ترجمه : هر صبح و شام منتظر فرج باشید. (کافى ج۱ ص۳۳۳ حدیث ۱).
۲ ــ ترجمه : او همچون شهاب فروزانى خواهد آمد. ( بحارالانوار ج۵۱ ص۷۲)
۳ ــ سوره معارج آیه ۶٫
۴ ــ سوره صفّ آیه ۹٫
۵ ــ سوره نور آیه ۵۵٫
۶ ــ سوره قصص آیه ۵٫
۷ ــ ترجمه : و مثل کسانیکه کافرند در شنیدن سخن حقّ مانندکسى است که آوازش دهند نشنودمگر صداوندائى(وکفار)کرو لال و کورند زیراکه آنان تعقّل نمى کنند.(سوره بقره آیه۱۷۱).
۸ ــ کافى ج۱ ص۳۸۶ حدیث۲ ، ۳ ، ۵٫
۹ ــ سوره اعراف آیه ۹۶٫
منبع: http://tolooemehr.com