اینجا سرزمین من است، سرزمینی به وسعت امید وتازیانه های جدایی.
اما بدون تو سرزمین من شکل دیگری است:
اینجا بی تو خبری از آفتاب نیست، مهتابِ مهتاب است.
گل ناگزیر از سجده در برابر گلدان است
***
برای مردمان سرزمین من خوشبختی بهترین بهانه ای است که با گذشتن از آن به درد بیچارگی جدایی بسوزند
در این خراب آباد، غروب های غمگین دلم تنها و بی آشیانه شده است
شب تنهایی بی تو، ناقوس عشقی بی سرانجام است
نه
اینجا جغرافیای من نیست
سرزمین من نگاه سبز تو را به انتظار نشسته است.
نگاه کویر به ابرهای بارانی
آری، نگاه تو
نگاهی خاکی و این همه پاکی
نگاهی که ثمره فردا و فرداهای دیگر من است، نگاهی که با محراب ابرویش، اجازه طلوع خورشید و غروب ماه را می دهد
نگاه سبزی که تصویر گر رویاهای من است
نگاهی به وسعت نان، نانی به وسعت گرسنگی شبهای کودکان یتیم
***
خدای من باز از حسرت این فاصله ها میگوییم:
خدایا ! بارالها!
گرچه من هر روز می بینم طلوع صبح را،لذت تکرار این دیدار شوراتگیز را از من مگیر
مهدی جان
انگار دلم باز هوس قفس کوی تو دارد، انگار امروز دلتنگ طلوع بی غروب نوازشهای دیدار مسیحایی توست
چه نشینم که ببینم تو کی آیی
سال از سال گذشت، جمعه در جمعه گذ شت، ماه از نیمه گذشت
من به دیدار تو خود می آیم
بازهم حرف آخر و آخر حرفم را با بغض می خورم و می ماند تا تو بیایی و بغض گفتن وا شود و دل هر آنچه می خواهد بگوید
***
گل نرگس
یاس زهرا
آمدنت با گل باران اقاقی های عالم گلباران
اقا بیا تا با ظهور چشمهایت /این چشمهای ماتقوا بگیرد
الهم عجل لولیک الفرج