مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان ۳۷۳ هجری به فرمان حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تأسیس شد. تاریخچه ی آن ـ به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده ـ به دست شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هجری) در کتاب مونس الحزین بیان گردیده و کیفیت نماز تحیّت و نماز استغاثه به حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.
مهم ترین پایگاه شیعیان شیفته و عاشقان دل سوخته ی حضرت بقیّه الله، اروحنا فداه، مسجد مقدس جمکران، در شش کیلومتری شهر مذهبی قم است. مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی و جهان، در این پایگاه معنوی، گرد می آیند، نماز تحیّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزّمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ، را در این مکان مقدس به جای می آورند، با امام غایب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، رازِ دل می گویند، استغاثه می کنند، ندای «یابن الحسن!» سر می دهند، از مشکلات مادّی و معنوی خود سخن می گویند، با دلی خون بار، از طولانی شدن دوران غیبت، شکوه ها می کنند.
آنان که از شناخت عمیق تری برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملکوتی، همه ی حوائج شخصی خود را فراموش می کنند و همه ی مشکلات دست و پاگیر زندگی را به فراموشی می سپارند و تنها «ظهور سراسر سرور منجی بشر، امام ثانی عشر، حضرت ولی عصر(عج)، روحی و أرواح العالمین فداه، را مسئلت می کنند؛ زیرا، اگر این حاجت برآورده شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند، و اگر این حاجت روا نشود، حلّ دیگر مشکلات، مشکل اساسی را حل نخواهد کرد.
مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان ۳۷۳ هجری به فرمان حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تأسیس شد. تاریخچه ی آن ـ به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده ـ به دست شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هجری) در کتاب مونس الحزین بیان گردیده و کیفیت نماز تحیّت و نماز استغاثه به حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.
آن چه مسلّم است، این است که این مسجد بیش از یک هزار سال پیش به فرمان حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در بیداری، ـ نه در خواب ـ تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلی گاه حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ بوده است.
علامه ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفّای ۱۳۲۰هجری) در کتاب ارزشمند نجم ثاقب ـ که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تألیف کرد و میرزای شیرازی، در تقریط خود، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: برای تصحیح عقیده ی خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدایت اش، به سر منزل یقین و ایمان برسند. ـ تاریخچه ی تأسیس مسجد مقدس جمکران به شرح زیر آورده است.
شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتابِ مونس الحزین فی معرفه الحقّ و الیقین ـ از تألیفات شیخ صدوق ـ بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:
شیخ عفیف صالح حسن بن مُثله ی جمکرانی می گوید:
شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان ۳۹۳ هجری، در سرایِ خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان، صلوات الله علیه، را اجابت کن که ترا می خواند»
حسن بن مثله می گوید: «من، برخاستم و آماده شدم». چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجد (جمکران) است، آوردند. »
چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش های نیکو نهاده و جوانی سی ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان می خواند.
بیش از شصت مرد که برخی جامه ی سفید و برخی جامه ی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز می خواندند.
آن پیرمرد که حضرت خضر ـ علیه السّلام ـ بود، مرا نشاند و حضرت امام ـ علیه السّلام ـ مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است که این زمین را عمارت می کنی و ما خراب می کنیم. پنج سال زراعت کردی و امسال دیگر باره شروع کردی، عمارت می کنی. رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده ای، برگردانی تا رد این موضع مسجد بنا کنند»
به حسن بن مسلم بگو: «این جا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین های دیرگ برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده ای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشده ای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیه ای که گمان نمی بری بر تو فرو می ریزد. »
حسن بن مثله عرض کرد: «سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی پذیرند»
امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در اینجا، علامتی می گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق به ناحیه ی اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند.
مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند و عزیز بدارند و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد، در هر رکعتی، یک بار «سوره ی حمد» و هفت بار سوره ی «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبیح رکوع و سجود را، هفت بار بگویند.
و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر این نسق که در (هنگام خواندن سوره ی) حمد چون به «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند. تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا إله إلاّ الله) بگویند و تسبیح فاطمه ی زهرا ـ علیها السّلام ـ را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آل اش، صلوات الله علیهم، بفرستند»
و این نقل، از لفظ مبارک امام ـ علیه السّلام ـ است که فرمود:
فَمَنْ صَلاّهُما، فَکَاَنَما صَلّی فِی الْبَیْتِ الْعَتیقِ؛ هر کس، این دو رکعت (یا این دو نماز) را بخواند، گویی در خانه ی کعبه آن را خوانده است.
حسن بن مثله می گوید: «در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال می کنی، اینجا مسجد حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ است. »
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: «در گلّه ی جعفر کاشانی ـ چوپان ـ بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پول اش را دادند، با پول آنان خریداری کن، و گرنه پول اش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعب العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یک به اندازه ی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است. »
آنگاه به راه افتادم. یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز در این محل اقامت کن»
حسن بن مثله می گوید: «من، به خانه رفتم و همه ی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.
همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: «به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام ـ علیه السّلام ـ فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این که حدود مسجد، با میخ ها و زنجیز ها مشخّص شده است. »
آنگاه به نزد سیّد ابوالحسن الرّضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند:
«شما از جمکران هستید؟» گفتیم: «آری». پس گفتند: «از اوّل بامداد، سیّد ابوالحسن در انتظار شما است. »
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نیکو داد و بسیار احترام کرد و مرا در جای نیکو نشانید. پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:
»شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن.» از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سیّد ابوالحسن، دستور داد بر اسب ها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمکران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیک دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گلّه رفت.آن بز که از پشت سرِ گلّه می آمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلّه ی من نبود، جز امروز که در میان گلّه آن را دیدم و هر چند خواستم که آن را بگیرم، میسر نشد»
پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.
سیّد ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت.
آنگاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداخت و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.
سیّد ابوالحسن الرّضا، زنجیرها و میخ ها را به قم آورد و در خانه ی خود نگهداری کرد. هر بیمار صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها می مالید، در حال، شفا می یافت.
ابوالحسن محمّد بن حیدر گفت: «به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سیّد ابوالحسن الرّضا وفات کرد و در محلّه ی موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندانش بیمار گردید. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجیرها و میخ ها را نیافت. »
منبع شناسی مسجد جمکران
منابع تأسیس مسجد مقدّس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزّمان، أوراحنا فداه، بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است:
۱ـ نخستین کسی که این داستان را در کتاب خود آورده، ابو جعفر محمّد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هجری) است. ایشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین درج کرده است.
با توجّه به این که تأسیس این مسجد در عصر شیخ صدوق ـ رحمه الله ـ واقع شده، و ایشان در قم زندگی می کرد، طبعاً، همه ی جزئیات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سید ابوالحسن الرضا و دیگر شاهدان عینی، شنیده و نقل کرده است.
کتاب مونس الحزین، همانند ده ها اثر گران بهای دیگر شیخ صدوق، در طول زمان، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.
۲ـ حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ تاریخ قم، شرح آن واقعه را از کتاب شیخ صدوق نقل کرده است.
کتاب تاریخ قم در عصر شیخ صدوق، به سال ۳۷۸هجری، در بیست باب به رشته ی تحریر درآمده است.
۳ـ حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به سال ۸۶۵هجری آن را به فارسی ترجمه کرده است. (الذریعه، ج۳، ص۲۷۶)
۴ـ متن عربی کتاب، به دست مولی محمّد باقر مجلسی، (متوفّای ۱۱۰هجری) نرسیده، ولی ترجمه ی فارسی آن به دست ایشان رسیده (بحار، ج۱، ص۴۲) و احادیث مربوط به قم را در جلد «السّماء و العالم» از آن روایت کرده است. (بحار، ج۱، ص۲۰۸ـ۲۲۱)
۵ـ سید نعمت الله جزائری، صاحب أنوار نعمانیّه (متوفّای ۱۱۱۲هجری) ترجمه ی فارسی آن را دیده و داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را با خوط خود،, از آن استنساخ کرده است. (بحار، ج۵۳، ص۲۵۴)
۶ـ شاگرد فرزانه ی علّامه مجلسی، میرزا عبدالله افندی، (متوفای ۱۱۳۰هجری) نسخه ای از ترجمه ی فارسی آن در بیست باب، در قم مشاهده کرده و گزارش آن را در تألیف گران بهای خود آورده و تصریح کرده است که این ترجمه، به سال ۸۶۵ هجری، به دستور خواجه فخر الدین ابراهیم، انجام یافته است. (ریاض العلماء ج۱، ص۳۱۹)
۷ـ سیّد امیر محمّد اشرف، معاصر و شاگرد علاّمه مجلسی، صاحب کتاب فضائل السّادات (متوفّای ۱۱۴۵هجری) متن عربی آن را دیده و از آن نقل کرده است. (جنه المأوی، ص۴۷)
۸ـ سیّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوی قمی، به سال ۱۱۷۹هجری، بنا به خواهش محمد صالح معلم قمی، کتابی در این رابطه تألیف کرده و آن را خلاصه البلدان نام نهاده است. این کتاب، احادیث مربوط به شرافت قم و تاریخچه ی تأسیس مسجد مقدّس جمکران را در بر دارد. (الذّریعه، ج۷، ص۲۱۶)
۹ـ شایسته ی تأمّل است که آقا محمّد علی کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، (متوفّای ۱۲۱۶هجری) به متن عربی تاریخ قم دسترسی داشته و در حاشیه ی خود بر کتاب نقد الرجال تفرشی، شرح حال «حسن بن مثله» و خلاصه ی داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربی آن آورده است. (بحار، ج۵۳، ص۲۳۴)
۱۰ـ محقّق و متتبّع بی نظیر، میرزا حسین نوری، متوفّای ۱۳۲۰هجری، پس از جست و جوی فراوان، به هشت باب از ترجمه ی تاریخ قم دست یافته (جنه المأوی، ص۴۷ و بحار، ج۵۳، ص۲۳۴) و مشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ترجمه ی تاریخ قم، از روی دست خط سیّد نعمت الله جزائری، در آثار ارزشمند خود آورده است:
۱ـ جنه المأوی، چاپ بیروت، دار المحجّه البیضاء، ۱۴۱۲هجری، ص۴۲ـ۴۶
۲ـ همان، به پیوستِ بحارالأنوار، چاپ
بیروت، مؤسسه الوفاء ۱۴۰۳هجری، ج۵۳، ص۲۳۰ـ۲۳۴
۳ـ نجم ثاقب، چاپ تهران، علمیه ی اسلامیه، بی تا، ص۲۱۲ـ۲۱۵
۴ـ کلمه ی طیبه، چاپ سنگی، بمبئی، ۱۳۰۳ هجری، ص۳۳۷
۵ـ مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسه ی آل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، ۱۴۰۷هجری
منبع : http://beomidezohoreyar.blogfa.com